۱۳۸۸ دی ۷, دوشنبه
۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه
۱۳۸۸ آذر ۲۸, شنبه
۱۳۸۸ آذر ۲۲, یکشنبه
۱۳۸۸ آذر ۲۰, جمعه
قيام 16آذرجهش در انقلاب دموكراتيك مردم ايران

مسعود رجوى
امروز دانشجويان انقلابى قفل 30ساله ولايت سياه بر دانشگاه را درهم شكستند. در را از جاكندند و در خيابانها جارى شدند. همچون گدازههاى آتشفشان. اين چنين از جرقههاى شانزده آذر، حريق برخاست و قباى مندرس حاكميت ارتجاعى را فرا گرفت. اين صداى رساى ملت ايران است كه اكنون عالمگير شده است: «مرگ بر اصل ولايتفقيه». تصاوير منحوس خمينى و خامنهاى و احمدىنژاد را به آتش كشيدند يا پاره و لگد مال كردند و به زبالهدان ريختند و گفتند: «برادر رفتگر، محمودو بردار ببر». آرم خرچنگ نشانى را كه خمينى تحت نام اسلام به پرچم ايران تحميل كرده بود، زدودند و در مورد پرچم ضرار (به سياق مسجد ضرار) گفتند: «پرچم خرچنگ نمىخوايم، رهبر الدنگ نمىخوايم». چكيده و كارنامه و فرجام رژيم ولايتفقيه از نظر مردم ايران به بهترين صورت در اين شعار فراگير خلاصه شد: «تجاوز، جنايت، مرگ بر اين ولايت» اين نقطه عطفى در تاريخچه شش ماهه قيام بود كه از تعميق انقلاب دموكراتيك و جهش بهجانب ارتش بزرگ آزادى مردم ايران خبر مىدهد. همان راهى كه مقاومت ايران و مجاهدان اشرف، بيش از 28سال است آن را كوبيده و درنورديدهاند. اكنون چشمانداز آن هم بسيار روشن است: «ديكتاتور بدونه، بهزودى سرنگونه». ديگر شعبده جايى ندارد و سخن از انتخابات قلابى در چارچوب يك رژيم سراپا نامشروع در ميان نيست. انتخابات در سلطنت مطلقه فقيه هيچگاه چيزى جز يك كاريكاتور و يك نمايش فيلتر شده از سوى شوراى نگهبان ارتجاع بيشتر نبوده است. اكنون شعار اينست: «جنتى لعنتى، تو دشمن ملتى». آرى، مردم و دانشجويان انقلابى، در همه جا اصل نظام را نشانه رفتند. راديكاليسم و سرسختى همراه با ايستادگى اشرفنشان، خصلت ويژه قيام 16آذر است. من گزارشهاى خلاصه شده قيام را از 33شهر خواندم. در همه جا همين ويژگى موج مىزند: تهران، تبريز، مشهد، رشت، اصفهان، شيراز، بندرعباس، اهواز، كرمان، يزد، زاهدان، اروميه، كرمانشاه، سنندج، همدان، اراك، قزوين، زنجان، سمنان، شاهرود، دزفول، مراغه، مريوان، سقز، شهركرد، بروجرد، ياسوج، ايلام، بابل، كرج، رودهن، نجفآبادوخرمآباد. رمز پيروزى قيام كيفى و عظيم 16آذر، در همين سرسختى و استوارى و ريشهدارى درخت تناور قيام رهايىبخش بود. هرچند كه از روزها و مناسبتهاى اعلام شده رژيم مثل روز دجالانه قدس يا روز به اصطلاح استكبار ستيزى نبود، هرچند هيچ مجوز رسمى براى هيچ جريانى در كار نبود، و هرچند كه قيام، اين بار مىبايد براساس «كس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من» صرفاً با اتكا به خود و بر روى پاى خود حركت مىكرد، اما نتيجه بسا بيشتر و بالاتر بود. فراتر از همه آماده سازيها و ترفندها و تشبثات ولىفقيه ارتجاع و قواى سركوبگرش. شگفتا كه ارتجاع حاكم بىپرده و بىتعارف، همه وسايل و تجهيزات ارتباطى را كه مىتوانست از كار انداخت، مدارس را تعطيل، دانشجويان را محبوس و خبرنگاران را هم چند روز از دفاترشان ممنوع الخروج و «گزارش ممنوع» كرد. مزدوران و سگهاى زنجيرى نظام را هم براى تاخت و تاز و تيغكشى به دانشگاهها فرستاد. اما دانشجويان مجاهد و مبارز غلبه كردند. آنها در همه جا خروشيدند كه: «بسيجى برو گمشو، امروز غذا نمىدن» «بسيجى دروغگو، كارت دانشجوييت كو؟» «چى شده چى شده، بسيجى وحشى شده». «دانشجويان پيشتاز عزم جزم كرده بودند كه نترسند و فاشيسم دينى را برجاى خود متوقف و ميخكوب كنند: ما همه با هم هستيم، دانشجوى نترسيم» «اين دولت فاشيسـته، يك جا بايد بايسته» 16آذر بهراستى اعلام جنگ آشكار مردم ايران با ديكتاتورى عمامه پيچ شاخ شكسته بود و بر اركان آن لرزه انداخت. «ايران جنگه، خاموشى ننگه» «دانشجو مىرزمد، ديكتاتور مىلرزد» بار ديگر ثابت شد كه طلسم هيولاى ولايت بهنحوى التيام ناپذير درهم شكسته است. ثابت شد كه قيام سر بازايستادن ندارد. ثابت شد كه ترفندها و انواع فريب و دجاليت ديگر اثر ندارد. آنقدر كه رفسنجانى هشدار داد كه «جامعهاى که سه چهار ميليون دانشجو دارد را نمىشود با فريب اداره کرد». وحشيگرى و خشونت با زنان دلير و مقاوم براى خارج كردن آنان از ميدان نبرد اثر معكوس داشته است. آنقدر كه رفسنجانى «با اشاره به حضور چشمگير زنان در دانشگاهها گفت: در تجمعها و تظاهرات نمىشود با خشونت با زنان برخوردکرد و ترس من اين است که اين تجمعها به جمع خانمها هم سرايت کند». همچنين ثابت شد كه دامنه و عمق پيدا كردن قيام، فراتر از آن است كه گاز اشكآور و گاز فلفل و باتون و شليك هوايى مؤثر باشد. بهعكس، حالا ديگر تعرّض و تهاجم، دانشجويان انقلابى و توده مردم را برمىانگيزد. در بسيارى نقاط مردم با بسيجيان و نيروهاى سركوبگر انتظامى و مزدوران اطلاعات و حراست درگير مىشوند و آنها را گوشمالى مىدهند و خودروهاى آنها را به آتش مىكشند. مخصوصاً وقتى كه دختران و خواهرانمان مورد اهانت و تعدّى قرار مىگيرند، مردم بىمحابا بجانب مزدوران هجوم مىبرند. جوانان غيور سنگ و چوب برمىدارند و به مقابله با مزدوران مىشتابند. همچنانكه در پيام مريم شنيديم بهراستى كه «زنان و دختران شجاع بهصورت گسترده در قيام شركت كردند و در بسيارى ازصحنهها پيشتاز و راهگشا بودند». به هستهها و نيروهاى انقلاب دموكراتيك تأكيد مىكنم كه هيچگونه زبان درازى و دست درازى مزدوران و عوامل ارتجاع به نواميس ملّت و مقاومت مردم ايران در هيچكجا، بهلحاظ اخلاقى و فرهنگى و مبارزاتى و آرمانى قابل قبول و قابل تحمل نيست و با تمام قوا بايد با آن مقابله كرد. خوشا كه همچون روزگار انقلاب ضدسلطنتى و انقلاب مشروطه و قيام تبريز، اين بار هم در جريان انقلاب دموكراتيك، هميارى و روحيه همبستگى ملى پيوسته افزايش مىيابد. انقلاب، درخودرفتگى و از خود بيگانگى را كه مستقيماً ناشى از رخوت و تيرگى حاكميت آخونديست، مىزدايد. رشتهها و عواطف انسانى را مستحكم و بيدار مىكند. قلبها و رابطههاى اجتماعى را پاكيزه و با يكديگر شفاف و مهربان مىسازد. گذشت و تحمل را در روابط فيمابين، بالا مىبرد و ما را همچون تن واحد در رنجها و شاديهايمان، سهيم و شريك يكديگر مىكند. «بنى آدم اعضاى يك پيكرند». معاون وزارت علوم آخوندها امروز ادعا كرد: «تجمعات سالهاى گذشته دانشگاه تهران که در آستانهى 16آذر برگزار مىشد از خاک عراق (يعنى از اشرف) رهبرى مىشد. سپاه پاسداران و اطلاعات آخوندها هم در اين ايام آنقدر هوا را پس ديده است كه برخلاف تبليغات هميشگى مبنى بر نيست و نابود شدن مجاهدين، هر روز سرنخ تازهاى از ارتباط قيام دانشجويان و رهبران جنبش دانشجويى با مجاهدين عرضه مىكند. خبرگزارى پاسداران امروز از «ارسال پيامكهاى دروغ سبز در آستانه 16آذر از سيستمهاى منافقين» خبر داد و افزود: «از سوى ديگر قابل توجه است در نقاط غربى كشور نيز كه اين سيستم ارسال پيامك پيش از اين در اختيار پادگان اشرف بوده است بهتازگى در حال ارسال اين پيامكها كه در جهت خواستههاى سران جريان موسوم به سبز است، عمل مىكند». يك كشف مضحك ديگر از سوى سپاه پاسداران و اطلاعات تازه تاسيس آن اين است كه «عناصر ضدانقلاب… با برنامهريزى خطرناكى براى روز 16آذر امسال، نوعى ’آمپول سمى ’ را به كشور وارد كردهاند تا با كشتهسازى از ميان گروه حامى مهندس موسوى يك سناريو جديد را آغاز كنند. اين آمپولها طورى ساخته شده كه بهمحض تزريق به بدن، آسيب جدى از فلج اندام گرفته تا حد مرگ به فرد هدف وارد كند». كيهان ولىفقيه هم تحت عنوان «نقشه راه عملياتى اعلام شده از سوى شبكه برانداز» نوشت: «در دستورالعملهاى گروههاى مسلح خارج از كشور، براى روز 16آذر از دانشجويان و جريانهاى هوادار اين گروهكها خواسته شده است تا از روزهاى قبل به تحصن و اعتراضهاى صنفى پرداخته شده و جو دانشگاهها با صدور بيانيههاى متعدد ملتهب گردد… . همچنين آنان به هواداران خويش توصيههاى مؤكدى مبنى بر بيرون كشيدن اعتراضها از سطح دانشگاهها به خيابانها، حمله به تجمعات نيروهاى ارزشى در دانشگاهها، توزيع تصاوير جعلى موسوم به كشته شدگان حوادث اخير، توهين به مقامهاى عاليرتبه نظام، تهيه كوكتلمولوتف و راديكال كردن فضاى عمومى دانشگاهها داشتهاند. در اين بين، بر ظرفيتهاى دانشگاه آزاد براى تداوم خط آشوب تأكيد ويژهيى صورت گرفته است». -در همين اثناء قائممقام راديو تلويزيون رژيم هم اقرار كرد كه «مردم دو برابر سال گذشته به ماهواره روى آوردهاند» و «با اشاره به اينكه 40درصد مردم به ماهواره روى آوردهاند گفت: روند گسترش ماهواره در جامعه بسيار نگران کننده است» او خاطرنشان كرد كه انواع شبكههاى تلويزيونى «و سيماى آزادى که مربوط به فعاليت منافقان است از جمله رسانههايى هستند که متأسفانه به بيشتر خانههاى ايرانى نفوذ کرده و بعضا دچار فروپاشى خانوادهها مىشوند» (23آبان 88). ترس و وحشت سپاه و اطلاعات آخوندها از مجاهدين و جوانان و دانشجويان اشرفنشان و خط مشى شناخته شده و اعلام شده آنان براى سرنگونى رژيم ولايت و «سلطنت مطلقه فقيه» و نيل به آزادى و حاكميت مردم ايران، تعجبى بر نمىانگيزد. آنقدر كه حافظه دروغگويان مختل شده و فراموش كردهاند كه تا ديروز در جريان محاكمات و اعترافهاى ساختگى در دادگاه 100نفره، به صراحت ادعا مىكردند كه «در آشوبهاى اخير، اتاق هدايت عمليات (مجاهدين) در انگلستان، اغتشاشات را طراحى و ساماندهى مىكند». در 30خرداد گذشته، سركرده نيروى انتظامى در تهران (همان لومپن پاسدار اردوگاه مرگ كهريزك به نام رادان) به صحنه آمد و در تلويزيون به تشريح همين «سازماندهيهاى خط تخريب» پرداخت و آمار مبسوطى در مورد «700 مورد تخريب و آتش سوزى در اماكن»، «بالغ بر 200 موردتخريب و آتش سوزى در بانكها»، «بيش از 300مورد تخريب و آتش سوزى در اموال عمومى» و «200 مورد خسارت كلى و جزيى» به خودروهاى حكومتى را ارائه داد. سپس افرادى را تحت عنوان اعضاى «سازمان تروريستى منافقين» به صحنه آوردند تا درباره «گذراندن دورههاى خرابكارى و اغتشاشگرى» در اشرف براى «انجام عمليات تروريستى در داخل ايران» و «جنگ مسلحانه» و «بهم زدن خيابانها و به آتش كشيدنها» داستان سرايى كنند و سرانجام نتيجه بگيرند كه «اتاق عمليات در انگلستان اغتشاشات را طراحى و ساماندهى مىكند» ! اگر روايتهاى مجعول اطلاعات و سپاه پاسداران ولىفقيه ارتجاع را باور كنيم، قاتل ندا، شهيد ملى قيام مردم ايران هم در انگلستان است و دژخيمان رژيم بىجهت مورد افترا و تهمت واقع شدهاند! چه كسى نمىداند كه شاه و شيخ بنابر اعتياد هميشگى سياسى، تا روز سرنگونى قيام مردم ايران و مقاومت فرزندان رشيد اين ميهن را به خارجى و خارج از مرزهاى ايران نسبت دادهاند. اما چنين بهانههايى براى سركوب مجاهدان اشرف و دانشجويان و جوانان اشرفنشان در داخل ميهن اشغال شده، ديگر اثر ندارد و بهشدت رنگ باخته است. يزيد هم به امام حسين، نسبت «خارجى» مىداد. 29سال پيش خمينى در سال 1359 تظاهرات امجديه و اعتراض ما به چماقدارى را به آمريكا نسبت مىداد و مىگفت: «مسأله، آمريكاست. مسأله اين است كه (مىخواهند) آمريكا بيايد اينجا و مقدرات كشور ما را بهدست بگيرد». خمينى كودتاى سياه ارتجاعى خود عليه دانشگاهها را هم با وقاحت و دجاليتى فوق تصور، كارى ضداستعمارى جلوه مىداد و در 4تير 1359 در موضعگيرى بغايت كين توزانه خود عليه مجاهدين گفت: «مىخواستند كه دانشگاههايى كه در خدمت استعمار بود و جزء مهمات اين مملكت است كه بايد دانشگاهش اصلاح بشود، همين كه طرح اصلاح دانشگاه شد، سنگربندى شد در دانشگاه كه نگذارند اين كار بشود». واقعيت، همچنانكه در 30سال گذشته بارها تكرار كردهايم، اين بود كه خمينى در همان سال اول، حق حاكميت مردم را بالا كشيد. خبرگان ارتجاع را بهجاى مجلس مؤسسان تحميل كرد و از طريق آن ولايتفقيه را رسميت داد و لباس قانون پوشاند. خمينى بهصراحت مىگفت اگر تمام ملت هم رأى و نظرى بدهند كه برخلاف حرف او باشد، مخالفت مىكند و حرف او بايد بهكرسى بنشيند. درباره ولايت و سلطنت مطلقه فقيه، خمينى نوشت «حكومت مىتواند قراردادهاى شرعى كه خود با مردم بسته است را يك جانبه لغو كند». آذرى قمى (دادستان ارتجاع در تهران و مؤسس روزنامه رسالت) در تشريح اين ولايت مطلقه نوشت: «ولايتفقيه ولايتى است مطلقه… ولايت بردنياست و آنچه در دنياست اعم از موجودات زمينى و آسمانى و جمادات و نباتات و آنچه كه بهنحوى بهزندگى جمعى و انفرادى انسانها ارتباط دارد». از آنجا كه چنين رژيمى هيچ حقى براى مردم ايران قائل نبوده و نيست، بهشدت نيازمند نسبت دادن هر حركت و هر مخالفتى به «خارجى» واستعمار و «استكبار» است. نعرههاى گوش خراش «مرگ بر ضد ولايتفقيه» بههمين خاطر ادامه دارد. در مقابل، شعار مردم و مقاومت ايران و قيامى كه در 16آذر از دانشگاه شعلهور شد اين است كه: «مرگ بر اصل ولايتفقيه» - «زنده باد آزادى وحاكميت مردم ايران». از اينجا مىتوان علت تعارض آشتىناپذير و ماهوى ديكتاتورى جهل و جنايت را با علم و دانش و با دانشجو و دانشگاه، بهروشنى دريافت. -خمينى در سال 1358 پس از آنكه نخستين انتخابات رياست جمهورى و نخستين انتخابات مجلس شوراى ملى را با تغيير نام غيرقانونى آن به «مجلس شوراى اسلامى» براساس اصل ولايتفقيه» شكل داد، تنها سنگرى را كه در مقابل خود تسخير ناشده مىديد، دانشگاه بود. -در 9فروردين 1359 لوموند كلاسهاى تبيين جهان در دانشگاه صنعتى شريف را گزارش كرد كه هر جمعه بعدازظهر در آن دههزار نفر با كارت شركت مىكردند و متعاقبا درسهاى فلسفه تطبيقى در اين كلاسها، بهصورت كتابهاى جيبى در صدهاهزار نسخه بهفروش مىرسيد و نوارهاى ويدئويى آن را هم حدود يك صدهزار دانشجو در 35شهر بزرگ ايران مىديدند. لوموند نوشت مجاهدين بهصورت يك حزب مردمى يكى از متشكلترين سازمانهاى ايران هستند و اگر خمينى نامزدى كانديداى آنها را در انتخابات رياست جمهورى با فتوا منتفى نمىكرد «به گفته شخصيتهاى متفاوت» آنها ميليونها رأى را به خود اختصاص مىدادند و از حمايت اقليتهاى قومى و مذهبى و همچنين از حمايت قسمت مهمى از زنان و جوانان كشور كه قيموميت روحانيت ارتجاعى را نمىخواستند، برخوردار بودند. - خمينى از اواخر فروردين و در ارديبهشت سال 1359 دانشگاهها و مدارس عالى را بهخاك و خون كشيد و تعطيل كرد و اسم آن كودتاى سياه ضدفرهنگى را «انقلاب فرهنگى» گذاشت! -خمينى در روز اول ارديبهشت گفت: «ما از حصر اقتصادى نمىترسيم، ما از دخالت نظامى نمىترسيم . ما از دانشگاه استعمارى مىترسيم». «دانشگاههاى ما دانشگاههاى استعمارى است… دانشگاههاى ما براى ملت ما مفيد نيست. من آن تصميمى را كه شوراى انقلاب و رئيسجمهور گرفتهاند راجع به تصفيه دانشگاه… ، پشتيبانى مىكنم» - باندهاى فاشيستى در روز اول ارديبهشت در اطلاعيههاى خود به دستور خمينى، اعلام كردند: «اصيلترين پايگاه فرهنگى امپرياليسم آمريكا، دانشگاه است و تا زمانى كه اين پايگاه درهم كوبيده نشود، نمىتوان به عدم حضور آمريكا در درون ايران مطمئن بود. لذا با تمامى توان سعى در انهدام اين پايگاه داخلى شيطان بزرگ خواهيم كرد». -خمينى سپس در23خرداد 59، بهزبان اشهدش اقرار كرد كه «دانشگاه در قبضه منافقين بود» و افزود «هرچه برسر بشر مىآيد ازعلم مىآيد. علم بدون تهذيب». -در 27آذر59 در بيرون ريختن ماهيت فوق ارتجاعى خود، گام شگفتانگيز ديگرى برداشت و گفت: «تمام اين مصيبتهايى که براى بشر پيش آمده از دانشگاهها بوده است. ريشهاش از اين تخصصهاى دانشگاهى بوده است. و اين همه ابزار فناى انسان و اين همه پيشرفتهايى كه به خيال خودشان در ابزار جنگى دارند اساسش از دانشمندانى بوده كه از دانشگاهها بيرون آمدهاند. دانشگاهى كه در كنار او اخلاق نبوده است. در كنار او تهذيب نبوده است… … دنيا را دانشگاه به فساد كشانده و دنيا را دانشگاه مىتواند اصلاح كند». (ديدار با اعضاى دفتر تحکيم وحدت حوزه و دانشگاه - 27آذر 1359) -دو سال بعد، درپاييز سال 61، خمينى باز هم نسبت به نفوذ مجاهدين در دانشگاهها هشدار مىداد ومىگفت: «انجمنهاى اسلامى بايد توجه كنند كه در بين اين انجمنها از اين منحرفين نفوذ نكنند. شما مطمئن باشيد كه اين منحرفين و منافقين و آنهايى كه دستشان از اين كشور كوتاه شده است با هر حيله بى كه شده است مىخواهند در همه جاى كشورخصوصا در دانشگاه كه مركز علم و مركز همه جهات كمالى انسانى است مىخواهند نفوذ كنند». -حتى 5سال بعد از كودتاى سياه فرهنگى و قلع و قمع دانشجويان و استادان دانشگاه، خمينى در 27فروردين 1364 باز هم از وضعيت دانشگاهها نالان بود و مىگفت: «همه دردهاى ايران از دانشگاهها شروع شده است. دانشگاه تلخيهايى داشت كه به اين زودى رفع نمىشود… . دانشگاهى كه تمام گرفتاريهاى ما منشأش در آن بود» - خمينى حتى در وصيت خود نوشت: «در نيم قرن اخير آنچه به ايران و اسلام ضربه مهلك زده است قسمت عمدهاش از دانشگاهها بوده است ». بهراستى كه ابعاد خصومت و كين توزى سلطنت مطلقه ولايت با دانش و دانشگاه حيرت انگيز است. جالب است بدانيد كه اين خمينى همان است كه «در پيامى به زائران مكه در19بهمن49 با اشاره به رژيم شاه گفته بود: «با بهانههاى بىاساس به دانشگاهها حمله مىكنند و جوانان ارجمند را از دانشگاه به زندان و سربازخانه مىكشانند. حوادث اخير دانشگاههاى ايران و يورش وحشيانه و بىرحمانه دستگاه جبّار به دانشجويان سخت ما را متأسف ساخت. اين روش غيرانسانى، نمونه ديگرى از نقشههاى استعمارگران براى سركوبى دانشگاهها و دانشجويان مىباشد. من اين اعمال چنگيزى و قرونوسطايى را شديداً تقبيح مىكنم و اطمينان دارم كه دانشجويان غيور وطنخواه هرگز عقبنشينى نكرده و تسليم نخواهند شد»، خمينى، با ورود به ايران و دردست گرفتن قدرت، از آنجايى كه نتوانست در يك سال اول انقلاب از طريق آراى دانشگاهيان، مقدّرات دانشگاهها را به دست گيرد و عمالش در دانشگاهها در اقليت محض قرار داشتند با توطئهيى عليه آموزشعالى و دانشگاهها زير عنوان به اصطلاح «انقلاب فرهنگى» دانشگاهها را به خاك و خون كشيد. دانشگاهيان اواخر فروردين و اوايل ارديبهشت59 بهخوبى به ياد دارند. در آن روزها دانشگاه عرصه تاخت و تاز اراذل و اوباش رژيم خمينى قرار گرفته بود تا به قول بنى صدر «رئيسجمهور منتخب»، «حاكميت دولت» را بر اين نهاد علمى «متولد كند». اين ولادت شوم تا روز دوم ارديبهشت59 از دانشگاهيان و دانشجويان 17كشته و2180 زخمى گرفت تا دانشگاه به دست اوباش رژيم «فتح» شود. آمار كشتهها و زخميها چنين بود: دانشگاههاى بابلسر 30زخمى، شيراز210زخمى، تربيت معلم تهران 100زخمى، مشهد 400زخمى و يك كشته، تهران 491زخمى و 3كشته، جندىشاپور 700زخمى و 5كشته، سيستان و بلوچستان 50زخمى و يك كشته، گيلان 7 كشته و صدها زخمى» (نقل از كتاب 20سال جنايت عليه مردم ايران- شوراى ملى مقاومت ايران، كميسيون دانشگاهها، كارنامه بيستسالهرژيم در دانشگاهها، دكتر محمد على شيخى -بهمن 1377-هدف اعلام شده كودتاى سياه ضدفرهنگى در ارديبهشت 1359 آنچنانكه بعدا در نوارهاى صوتى حسن آيت، يك كانديداى حزب خمينى (حزب جمهورى اسلامى) براى رياست جمهورى، در29خرداد همان سال توسط مجاهدين فاش شد، دريك كلام تسلط حوزه و ولىفقيه ارتجاع بر دانشگاه بود. - «بهدنبال غائله «انقلاب فرهنگى» و بسته شدن دانشگاهها و حاكم گرديدن «دانشجويان پيرو خط امام» و «جهاد دانشگاهى»، عده بسيارى از دانشجويان و دانشگاهيان دستگير، زندانى و برخى از آنان نيز اعدام شدند و بسيارى از استادان و ساير اقشار دانشگاهى اخراج يا مجبور به ترك دانشگاهها گرديدند. رژيم خمينى كه نمىتوانست به تسلط شبهنظاميش بر دانشگاهها ادامه دهد، از روى نياز و براى بهراه انداختن ماشين سركوب خويش دانشگاهها را به مدت سه سال بسته نگاه داشت و زمانى كه توانست ارگانهاى جاسوسى، تفتيش عقايد، سركوب و بهكار گيرى روشهاى گزينش قرون وسطايى را در دانشگاهها و آموزش عالى برقرار كند و آخوندهاى حوزههاى جهل و جنايت را براى دستيابى به آرزوى دستنيافتنىاش يعنى تسلط حوزه بر دانشگاه، در رأس امور آموزش عالى بگمارد، به بازگشاييشان تنداد» (همانجا). - نكته جالب توجه ديگر اختصاص دادن چهل درصد سهميه گزينش دانشجو دردانشگاهها به عوامل بسيج و سپاه پاسداران و ديگر ارگانهاى متعلق به رژيم پس از بازگشايى دانشگاهها بود به اين منظور «مجلس رژيم ”قانون ايجاد تسهيلات براى ورود رزمندگان به دانشگاهها“ را از تصويب گذراند». بر اساس يكى از تبصرههاى اين قانون «5درصد ظرفيت دانشگاهها و موسسات آموزش عالى به فرزندان و همسران شهدا و جانبازان بالاى 50 درصد و همسران آزادگان با سنوات چهار سال به بالا اختصاص» يافت. به اين ترتيب، دانشگاهها موظّف شدند بهجاى 40درصد، تا 45درصد ظرفيت پذيرش را به اين افراد اختصاص دهند (همانجا). -اينكه در سالهاى بعد آخوندها چه بر سر دانشجويان و دانشگاهها و اساتيد و هيأتهاى علمى و سطح آموزش دانشگاهى آوردند، بحث طولانى و جداگانهاى مىطلبد و آن را به كميسيون دانشگاههاى شوراى ملى مقاومت ايران ارجاع مىدهم و تنها به ذكر چند نكته ديگر از گزارش اين كميسيون اكتفا مىكنم: - در29ارديبهشت 1375 يعنى 16سال پس از آن كودتاى ضدفرهنگى و آن همه بگير و ببند و تصفيه و اخراج، خامنهاى باز هم مىگفت: «مسئولان وزارت فرهنگ و آموزش عالى بايد كسانى را كه در سمت استاد دانشگاه با مقدسات نظام اسلامى مبارزه مىكنند، كنار بگذارند». وى «وجود دفاتر نمايندگى ولىفقيه در دانشگاهها را براى رشد و تعالى آموزش عالى ضرورى خواند» و تأكيد كرد كه «دانشگاه امروز ما اسلامى نيست و بايد اسلامى شود» ! -يك ماه بعد در27خرداد 1375 آخوند يزدى، رئيس قوه قضاييه رژيم و معاون «شوراى عالى انقلاب فرهنگى» بااشاره به سخنان خامنهاى اعلام كرد: «اسلامى كردن دانشگاهها بايد وسيلهيى براى حاكميت هرچه بيشتر اسلام در محيطهاى دانشگاهى گردد» (راديو رژيم، 27خرداد75). - سپس وزير وقت فرهنگ و آموزش عالى رژيم اعلام كرد: «بهجاى استادان دانشگاهها كه تاكنون بهدلايلى تحمل مىشدند، بهزودى دانشجويان و خانوادههاى كشتهشدگان جنگ و انقلاب و همچنين معلولان بهتدريس خواهند پرداخت. ازاينپس اعضاى هيأت بسيجى در دانشگاهها خدمت خواهند كرد و ديگر نيازى نداريم استادانى را تحمل كنيم كه بهلحاظ اضطرارى تاكنون در دانشگاهها كار مىكردند» (روزنامه رسالت، 4شهريور75). - با اين همه باز هم در13مهر 1377 سركرده بسيج سپاه پاسداران اعلام مىكند كه «ضرورىترين تشكّلها، تشكّل بسيج دانشجو و طلبه است». طرح بسيج دانشجويى مقرر مىكند «بسيج دانشجويى در كليه دانشگاهها و مراكز آموزش عالى بهمنظور جذب، آموزش و سازماندهى دانشجويان و اساتيد دانشگاهها و مراكز آموزش عالى كشور و ايجاد روح هميارى، مسئوليتپذيرى و آمادگى دفاع همهجانبه از دستاوردهاى انقلاب اسلامى در عرصههاى گوناگون… و بسط تفكر و فرهنگ بسيجى… . تشكيل مىگردد» (روزنامه اطلاعات -14مهر73). -در اين اثنا سران رژيم از غارت و چپاول هم دريغ نمىكنند. درسال 1376تنها يكى از دانشگاههاى غيردولتى از 650هزار دانشجوى ثبتنام شده خود 60ميليارد تومان شهريه گرفته است. بهروشنى پيداست كه تاريخچه دانشگاهها دررژيم ولايتفقيه، دور تسلسلى از سركوب همه جانبه و فراگير است. كشتن و زدن و گرفتن و بستن و تصفيه و اخراج پايان ناپذير دانشجويان و استادان و كاركنان و دستاندركاران دانشگاهى و آموزش عالى، يكى پس از ديگرى كه نزديك به 30سال است ادامه دارد. بيش از 30سال است كه حتى زمين دانشگاه تهران كه دانشگاه مادر است، دراشغال جمعه بازار و مزدوران سپاه و اطلاعات و بسيج آخوندى است. بهراستى سركوب و فشارى بيش از اين قابل تصور نيست. شگفتى اما دراين است كه باز هم صورت مسأله بهقوت خود باقيست. باز هم دانشجويان دلير و انقلابى بهپا مىخيزند و قفل 30ساله ولايت سياه بر دانشگاه را درهم مىشكنند. در را از جامىكنند و در خيابانها جارى مىشوند. همچون سيل خروشان و گدازههاى آتشفشان. اين چنين از جرقههاى شانزده آذر، حريق برمىخيزد و قباى مندرس حاكميت ارتجاعى را فرا مىگيرد. صداى رساى ملت ايران عالمگير مىشود كه: «مرگ بر اصل ولايتفقيه» گيرم كه مىكشيد، گيرم كه مىزنيدبا رويش ناگزير جوانه چه مىكنيد… . راستى با مهر تابان مقاومت و آزادى مردم ايران چه مىكنيد؟ در مقابل، شعار مردم و مقاومت ايران: «مرگ بر اصل ولايتفقيه - زنده باد آزادى وحاكميت مردم ايران» چه مىكنيد؟ يريدون ليطفؤوا نور اللّه بأفواههم واللّه متمّ نوره ولو كره الكافرون… مىخواهندنور خدا را با دهانهاى آلوده خود خاموش كنند و خدا اراده كرده است نور خود را به كمال برساند ولو كه مرتجعان حق ستيز را خوش نيايد و از آن كراهت داشته باشند. درود بر دانشجويان انقلابى و اشرفنشان، صداى پرطنين مردم ايران و انقلاب دموكراتيك درقيام 16آذر 1388همچنانكه رئيسجمهور برگزيده مقاومت ايران گفت: «اين صداى پرطنين، صداى انقلاب مردم ايران را، خامنهاى مدتهاست كه مىشنود اما از ترس شكنندگى فوقالعاده حكومت فرتوتش ياراى كمترين انعطاف و تغييرى در سياست به بنبست رسيده خود ندارد و جز سركوب فزاينده داخلى و تشديد مداخله در عراق و صدور تروريسم و بنيادگرايى در كشورهاى منطقه و ساختن بمب اتمى راهى براى بقاى فاشيسم منفور و مطرود مذهبى نمىيابد، حال آن كه ديوار همين سياستها هم بر سر رژيمش خراب مىشود». هموطنان، جوانان و دانشجويان انقلابى، هستهها و نيروهاى انقلاب دموكراتيك مردم ايران، پيروان پيامبر جاودان آزادى، خون خدا، سيدالشهداء حسين بن على در ايران اسير، آخوندهاى عصر جاهليت و بربريت ولايت، ميهن ما را اشغال كردهاند، حاكميت خلق ما را غصب كردهاند و آن را بهسرقت بردهاند. درآستانه محرم و عاشوراى حسينى، يكبار ديگر مىخواهم به آنها كه شبانه بر فراز بامها عليه آخوندهاى حاكم بانگ «الله اكبر» سر مىدهند، تهنيت بگويم. شما اين شعار را كه در زمان پيامبر اكرم شعار و حربه انقلاب در برابر ارتجاع بود، پس از سه دهه اسارت از چنگ آخوندهاى دين فروش، آزاد كرديد، صيقل زديد و ديگر بار عليه ارتجاع و ديكتاتورى بهكار انداختيد… … از همين حالا براى استفاده از فرصتهاى محرم، براى آزاد كردن مساجد و مراسم و گردهماييها از ستم ولىفقيه ارتجاع، بت مجسم وحق ستيز زمانه، مظهر كفر وتجاوز و بيداد، مانع اصلى آزادى و حاكميت و حقوق خلق در زنجير، طراحى كنيد. نبايد گذاشت رژيم پليد ولايتفقيه مسجد محرم حسينى را درخدمت كفر و ارتجاع و بيداد بگيرد. قيام آفرينان 16آذر بدون شك مىتوانند و بايد به اين فريضه آرمانى و مردمى و ميهنى و انقلابى قيام كنند. از دود و دم عمله جور و ستم نهراسيد. همچون مجاهدان پايدار و پاكباز اشرف دربرابر آزمايشها سينه سپر كنيد و به دشمن «بيا، بيا» بگوييد. قيمت آزادى را با همه رنجهايش جانانه و با آغوش باز بپذيريد و، به اين شايستگى، خدا را مانند قهرمانان پيشتاز اشرف شكر بگذاريد. در اينصورت، پيروزى بىگمان از آن شماست. رود خروشان خون شهيدان در پرتو مهر تابان مقاومت و آزادى ايران ضامن پيروزى محتوم خلق ماست.
مسعود رجوى16آذر 1388
۱۳۸۸ آذر ۱۷, سهشنبه
۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه
فیلمساز مردمی! تریلوژی ساز ولایت فقیه وجنبش مردم!!
بصير نصيبي
نمی خواهم به حوادث این چند ماه، خیزش مردم ،سدی که مردم بپا خاسته ایران در برابر کلیت نظام جمهوری اسلامی ایجاد کرده اند برگردم. من نیز با نگرانی در انتظار روز 16 آذر هستم. یک رژیم سفاک نا انسان وآدمکش به کمک بازو های ارتجاع ویا همان بسیجیان محبوب آقای موسوی آماده می شود تا با خواست های برحق دانشجویان مقابله کند .دانشجویان شجاع در اندیشه هستند یک قدم دیگر رژیم را به عقب برانند ،مبارزات دانشجویان دارد با جنبش مردم عادی پیوند میخورد تا دو شا دوش هم وتا نابودی این سیستم فاسد واصلاح ناپدیر پیش بروند. در این شرایط به فاصله یک هفته دو مراسم در تهران برگذار شد که هر دو مراسم با دخالت وهمکاری مستقیم وزارت ارشاد دولت کودتایی امکان برگذاری یافت. برنامه نخست مراسم افتتاح فیلم جدید مسعود کیمیایی بود. در این مراسم که روزی نامه های حکومتی آنرا مجلل وبا شکوه ارزیابی کرده اند. به شیوه هولیود جلوی در سینما فرش قرمز پهن کردندو عوامل فیلم ( نیکی کریمی ودیگر بازیگران) واستاد! کیمیایی ودوستانش (احمد رضا احمدی وخانواده اش و..) با لیموزین به محوطه استقبال رسمی وارد شدند ومردم هم دردو طرف مسیر ایستاده بودند و هنرمندان ورژیسور مردمی! را تشویق می کردند. به گزارش سایت حکومتی «سینمای ما »بعد از اینکه این هنرمندان به داخل سالن وارد شدند، بیرون سالن مانده ها که وظیفه شان تمام شده بودو باید بروند پی کارشان سر وصدایشان در آمد ومحافظان به صف مستقبلین حمله می کنند، با فحاشی و توهین میخواهند برای مراسم با شکوه نظم !ایجاد کنند، در این روزها که مردم ما روی در روی مامورین مسلح حکومتی ایستاده اند. حتا از جان مایه میگذارند تا بساط ظلم آخوند را بر چینند، این چگونه مردمی هستند که برای شرکت در مراسم دولتی آغاز نمایش فیلم جدید کیمیایی با آن سابقه درخشانش! وبرای دیدن فیلمی که به گزارش مطبوعات داخلی مبتذل و بی ارز ش هم هست تحقیر وتوهین وضرب و شتم را تحمل می کنند؟
* مراسم دوم آن هم باز بسیار با شکوه !مربوط است به رونمایی فیلمنامه چماقدار وچاقو کش معروف، البته اصلاح شده اما همچنان وفادار به باند اجمدی نژاد -مسعود ده نمکی- اشتباه ننوشتم این مراسم برای رونمایی فیلمنامه جدید این نابغه نوظهور برگذار شد. تا آنجا که اطلاع داشتیم رونما را به عروس میدادند ویا نوزاد، دکتر معین هم در همین حد وحدود اطلاع دارد!
«رونما پول يا هديه اي كه به هنگام ديدن روي عروس يا نوزاد دهند لغت نامه معین »
اما حالا به برکت ج. اسلامی دیدن چهره نمکین ! ده نمکی هم رو نما میخواهد !!
(برگذاری این مراسم با عظمت سر وصدای دکتر! رضایی، مغلوب خیمه شب بازی زیر عنوان انتخابات را هم در آورده وی در سایت تابناک به این مراسم نیش می زند). مراسم در سالن 4000نفره وزارت کشور برگذار شد. اجرای قطعات نمایشی موزون! بخشی از برنامه بود ،بازیگران شاهکار قبلی این نابغه تریلوژی ساز ولایت فقیه(اخراجیهای 2) با لباس های مد روز وضد ارزشی با روسری های مصلحتی اشعه نما بروی صحنه آمدند ومحمد رضا شریفی نیا که در مراسم تنفیذ افتخار حضور داشت به همین دلیل هم مغضوب دوم خردادی ها شد در این جشن کلی برو بیا داشت . آقای وزیرمحترم ارشاد دولت کودتا هم شخصا با حضور خود به این بزم اسلامی/ هنری/ اعتبار دادند. ترتیب دادن مراسمی این چنین پر هزِینه برای آماده شدن فیلمنامه تاکنون در دنیا سابقه نداشته است (تا حالا نشنیده ایم بعد از آماده شدن سناریوی ،حتا آثار تجاری عظیم هولیود مثل کشتی تایتانیک و... که معمولن چند اسکار برایشان رزرو می شود اصلا مراسمی برگذار شود) به نظر می رسد تامین هزینه این جشن پاداش به ده نمکی است به دلیل همراهی وی برای سرکوب -جنبش مردم .البته بیادتان باشد این همه سر وصدا فقط به خاطر آماده شدن فیملنامه است .منتظر باشید تا ببینید به هنگام نمایش این شاهکار فنا ناپذیر چه هنگامه! ای برپا خواهد شد؟
حتمابیادتان مانده جناح مغلوب ادعا داشت که جمع هنرمندان به خصوص سینماگران به دار ودسته خاتمی/ کروبی/ موسوی پیوسته اند. البته چند نمونه سینماگر سبز پوش شده هم در محافل رویت شدند. رخشان بنی اعتماد در برنامه هایی که دوزیستیان در سو ئد تدارک دیدند، جعفر پناهی در جشنواره کانادا وهمین طور سوء استفاده بهمن قبادی از این شرایط و در گیریش با عباس کیارستمی هم در مطبوعات انعکاس داشت. سایت روز اون لاین بلندگوی جناح مغلوب براین عقیده بود که اکثر سینماگران بعد از کودتا به برنامه های نمایشی رژیم اعتنایی نخواهند کرد.اما برگذاری این دو برنامه نمایشی را چگونه توجیه خواهند کرد؟ البته از انعکاس گزارش رونمایی فیلم ده نمکی در سایت روزخوداری شد،اما با آب و تاب مراسم با شکوه دیگر -افتتاح فیلم کیمیایی- را منتشر کردند. انگارهمکاری با دولت کودتا هم آمد ،نیامد دارد. همکاری مسعود کیمیایی با مجوز از دوم خردادی ها وبا دولت کودتا بلا مانع است اما ده نمکی ،بدون جلب نظر باند خاتمی مجلس جشن وسرور برپا کرده.پس مستحق تنبه و ملامت است. یک بام وچند هوا؟
یادداشتهای روز "، ویژه سایت دیدگاه نوشته میشوند. در صورت تمایل به بازتکثیر متن، لطفا منبع را "یادداشتهای روز سایت دیدگاه" قید کنید
بصیر نصیبی 2 دسامبر 2009 زاربروکن . آلمان
http://www.cinemaye-azad.com/
منبع: سايت ديدگاه