۱۳۸۸ بهمن ۲۲, پنجشنبه

از برنامه ي تلويزيوني "ريشه ها" و مناظره هاي اول انقلاب تا برنامه ي تلويزيوني " به سوي فردا" ("ديروز، امروز، فردا")

ايران رهامي

"ريشه ها" نام برنامه اي بود كه در سال 1359 از "سيماي جمهوري اسلامي " پخش و در آن ظاهرا سعي مي شد به علل برهم خوردن سخنراني ها وميتينگ هاي نيروهاي سياسي پرداخته شود. در يكي از اين برنامه ها تا جايي كه به خاطر دارم سردار موسي خياباني نيز حضور داشت و اعلام كرد كه "اگر اراده اي براي برخورد با حمله كنندگان به ميتينگ ها وجود دارد و اگر آنان را صاحبان قدرت شناسايي نكرده اند ما شناسايي كرده و مشخصاتشان را در اختيار مي گذاريم" (نقل به مضمون). پيش از آن نيز مناظره هاي تلويزيوني با حضور افرادي مانند احسان طبري، فرخ نگهدار، ابولحسن بني صدر، و مسعود رجوي در يك طرف به عنوان نمايندگان نيروهاي سياسي خارج از حزب جمهوري اسلامي و افرادي مانند بهشتي، سروش و مصباح برگزار مي شد( به خاطر مي آورم در يكي از اين مناظره ها كه مسعود رجوي پي در پي مورد تشويق افراد حاضر در استوديو مي شد، ابوالحسن بني صدر رو كرد به آنان و گفت ما را هم تشويق كنيد) . اما معلوم بود كه هدف، روشنگري و برقراري " گفت و گوي انتقادي" به منظور رسيدن به تفاهم در عرصه ي سياست يا افشاگري در باره ي عوامل آشوب گر موسوم به لباس شخصي هاي تحت فرمان "حزب جمهوري اسلامي" نبود؛ بنابراين، هم زمان با پخش چنين برنامه هايي سركوب در كوچه و خيابان به رهبري حزب جمهوري اسلامي ادامه داشت با شدت بيشتري. در واقع، چنين برنامه هايي با اين منظور ساخت و پخش مي شد كه از يك طرف، حاكميت چهره ي بازتري از خود نشان دهد و از سوي ديگر با گوشه ي رينگ قرار دادن نيروهاي سياسي از طريق پرسش هايي چون " نظرتان در باره ي خدا چيست" يا " بالاخره نظرتان در مورد ولايت فقيه چيست" يا آنان را به سر عقل و خط مورد نظر هدايت كند يا اينكه زمينه ي سركوب مخالفان ولايت فقيه را بيشتر فراهم كند. مي دانيم كه چنين نيز شد. برخي به خط آمدند و به همكاري با وبايت خميني پرداختند؛ و برخي در دفاع از ولايت مردم، در برابر ولايت فقيه ايستادند و حداكثر هزينه ي آن را پرداختند. وقتي مير حسين موسوي در بيانيه هفدهم خود با ذكر " مسول بودن دولت در برابر مجلس شوراي اسلامي و قوه ي قضائيه" ، به عنوان اولين درخواست، و اينكه "لازم نيست مطالبات ذكر شده همزمان پاسخ داده شوند و بنابراين حتي اگر به اندازه ي نهر كوچكي از جايي شروع شود كافي است" (نقل به مضمون) نرمشي از خود نشان داد، "سيماي جمهوري اسلامي" سريع دست به كار شد تا نهر كوچكي را به راه اندازد - در كنار مانور برادران لاريجاني در راه اندازي جلسه اي با احمدي نژاد و همينطور انتشار گزارش مجلس در باره ي نقش سعيد مرتضوي در جنايات كهريزك. (بگذريم از موسوي كه هنوز نمي داند در سيستمي كه "پديد ه ي هزاره ي" احمدي نژاد بروز و ظهور مي كند، مجلس و قوه ي قضائيه نه نهادهايي براي پي گيري حقوق مردم و تامين عدالت، كه همراهي و "همسفري و همسفره گي" با احمدي نژاد در سركوب مردم و نقض نظام مند عدالت است). در اين مسير، برنامه ي "به سوي فردا" كه بعدا به " ديروز، امروز، فردا" تغيير نام يافت از شبكه ي سوم شروع به تهيه و پخش شد. اما لاجرم با همان استراتژي سابق؛ افرادي كه به عنوان اصلاح طلبان حاضر شدند ناچار بودند در برابر اين پرسش افرادي چون حسين شريعتمداري قراربگيرند كه "بالاخره موضعت نسبت به ولايت فقيه و شعارهاي ساختارشكنانه چيست"؛ و ناچاربودند كوتاه بيايند و كاملا در خطي قرار بگيرند كه حاكميت به دنبال آن است: ايجاد شكاف در قيام.اما، از آنجا كه رژيم به شدت مشروعيت خود را از دست داده، اين مناظره ها بر سر خودش خراب شد و نتيجه اي بدست نيامد جز اينكه مردم با حقيقت فاشيستي بودن حاكميت بيشتر و بيشتر آشنا شدند؛ از اين رو، صدا و سيما با اعلام اينكه "افراد مدعو اصلاح طلب حاضر به شركت در اين برنامه نيستند و يا شرايطي را براي شركت ذكر مي كنند كه نمي توان پذيرفت"، برنامه را با عنوان ديگري، "ديرون، امروز، فردا"، ادامه داد كه هدفش روشنگري در باره ي وقايع رخ داده در سالهاي اوليه پس از پيروزي انقلاب ضد سلطتني، البته به سبك و سياق پوشش خبري در هفت ماه گذشته، است. دو هدف مهم در اين وقايع نگاري دنبال مي شود: اول اينكه نشان داده شود خط "نفاق" هنوز وجود دارد و همانطور كه در آن زمان با "منافقين" با قاطعيت برخورد شد اينك نيز بايد همينگونه باشد؛ يعني هر كس كه تن به ولايت مطلقه فقيه ندهد منافق است و بايد حذف شود؛ دوم اينكه، با فيلم هاي تهيه شده در كارگاه شناخته شد و بر ملا رفته ي مونتاژ سازي و تواب سازي جمهوري اسلامي، به سبك و سياق هقت ماه گذشته، نشان دهد كه مجاهدين به دليل عدم بيعت با ولايت خميني "منافق" بودند و علاوه بر نفاق جرايم ديگري نيز از جمله "خيانت" و جرايم اخلاقي يا "منكرات" - لابد از نوع آخوند ها ي كثيف و پاسداران رذلي چون زارعي در "خانه هاي عفاف" - را در كارنامه ي خود دارند.آخوندي به نام شجوني نماينده ي سابق كرج در مجلس ارتجاع و عضو "روحانيت مبارز"، در يكي از اين برنامه ها با وقاحتي مافوق تصور كه تنها در خميني و امثال او مي توان يافت چند روز پيش در اين برنامه گفت: " مجاهدين در خانه هاي تيمي يك دختر را به عقد پنج مرد در مي آوردند". همين آخوند فرومايه كه مصداق برجسته اي از "كافر همه را به كيش خود پندارد" است، به هنگام صحبت در باره ي بني صدر چندين بار با واژه ي "مرتيكه" از او ذكر كرد اما در همان دم به هنگام صحبت در باره ي دختر او، فيروزه بني صدر، از او با عنوان "فيروزه خانم" ذكر كرد تا نشان دهد كه آخوندهاي فرومايه ي بي دانش و بيسواد بسيار خوب نيروي اصلي تهديد كننده ي حيات رژيم شان را مي شناسند و از هر حربه اي براي مخدوش كردن چهر ه ي آن استفاده مي كنند؛ هيمنطور تا كجا از نيروهاي سياسي به شرط تضاد با مجاهدين استفاده ي ابزاري مي كنند. لمپن پاسدار مسعود ده نمكي يكي ديگر از ميهمانان اين برنامه در يكشنبه شب هفته گذشته بود. او آمده بود تا با پرداختن به اينكه عدالت اجتماعي و اقتصاد مهمترين دغدغه ي مردم است مسير بحث را از سياست به اقتصاد و عدالت اجتماعي تغيير دهد. سعي كرد بگويد كه مردم به جاي آزادي عدالت مي خواهند. اما، وقتي اين حقيقت را ذكر كرد كه "مردم از خود مي پرسند كه چرا آقازاده ها به وام هاي ميلياردي دسترسي دارند و آنان نمي توانند وام ازدواج بگيرند" (نقل به مضمون) نمي توانست بفهمد كه در همان حال مردم اين حقيقت ذكر شده را به ساختار قدرت توتاليتري نسبت مي دهند كه بنيان و اساسش بر تبعيض نهاده شده است؛ البته، صدا و سيما كه به دست دوستان و همپالگي هاي چنين فردي اداره مي شود موضوع را گرفته بودند و بنابراين صحبت هاي ده نمكي را در بازپخش برنامه، صح روز بعد، به كلي سانسور كردند.و شبي ديگر، سه شنبه شب هفته گذشته ، پديده ي ديگري به نام "دكتر حسن كچوئيان"، "عضو شوراي انقلاب فرهنگي " رژيم، ميهمان برنامه بود. داشت درباره ي علل اقتدار حاكميت در عرصه ي جهاني رجز مي خواند اما در عمل بر آنچه مجاهدين و شوراي ملي مقاومت طي سالهاي گذشته بارها و بارها تاكيد كرده اند مهر تاييد ميزد: " در خارج انقلاب افغانستان، حزب الله لبنان و حماس هست كه البته آنها از خود ما هستند و در داخل هم پويايي هاي دروني را داريم". رژيمي كه در روز عاشورا سنگ فرش خيابان را سرخ فام مي كند چرا نبايد با ايجاد خاكريز هاي انساني در افغانستان و لبنان و فلسطين و عراق و سومالي و ناامن كردن چنين مناطقي هم با برگ هاي آنها در مذاكرات با اروپا و امريكا بازي كند و هم وضعيت ناامن چنين مناطقي را به عنوان لولو خرخره اي پيش روي مردم در داخل بگذارد كه اگر به فكر سرنگوني باشيد سرنوشت شما نيز هماني خواهد بود كه در اين مناطق به عينه مي بينيد. اين اظهارات و همينطور واكنش هاي ديوانه وار اصحاب ولايت به شعار "نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران" نشان مي دهد كه تا چه حد هويت و امنيت اين رژيم به سياست صدور ترور و بنيادگرايي در خارج و ناامن كردن منطقه و ايجاد سپر انساني با مردم بيگناه عراق و افغانستان و لبنان و فلسطين گره خورده است. ديشب، شنبه هفهدهم بهمن، نيز علي فلاحيان در برنامه حضور داشت تا "فتنه ي" منتظري و مهدي هاشمي را براي مردم روشن كند. تصاويري از اعترافات مهدي هاشمي را لابه لاي برنامه پخش مي كردند و در كنار آن مرحوم آيت الله منتظري نقد مي شد. اين برنامه نيز دو نكته جالب داشت:1. فلاحيان اعتراف كرد كه "مساله منتظري بر سر مهدي هاشمي را حل و فصل كرده بود كه مساله ي ايستادن وي رودر روي حضرت امام در مورد منافقين پيش آمد و ديگر نمي شد كاري كرد". به اين صورت آنهايي كه هنوز در جريان چرايي رودرويي منتظري و خلعيد از قائم مقامي خميني نبودند در جريان قرا گرفتند.2. فلاحيان كه از صحبت هاي ده نمكي گزيده شده بود، بدون ذكر نام او گفت " برخي با ادبياتي ماركسيستي در اين برنامه مسايلي طرح كرده اند كه درست نيست. مقام معظم رهبري فرموده اند كه ساده زيستي در مورد من مصداق دارد و ديگران در حد شئونات مي توانند زندگي كنند" (نقل به مضمون) . از آن طرف ده نمكي روي خط آمد و ضمن تاكيد دوباره بر اينكه مساله سياست نيست بلكه اقتصاد است، بر عدالت دوباره تاكيد كرد. واقعيت امر اين است كه صدا و سيما و مطهري و رئيسش در مجلس هر چه تلاش مي كنند آب رفته را به جوي باز گردانند نمي شود كه نمي شود. نظام جمهوري اسلامي همچون گندابي مي ماند كه ور رفتن با آن به منظور روشن كردن مسايل براي مردم، تنها بوي تعفن آن را بيشتر و بيشتر مي كند.دو نكته ي پاياني:اول اينكه، حق با ماركس است آنجا كه مي گويد " حوادث و چهره هاي تاريخي دو بار در عرصه ي تاريخ ظاهرمي شوند؛ بار اول به صورت تراژدي و بار دوم به صورت كمدي" (نقل به مصمون). امروز خامنه اي و صدا و سيمايش تنها در نقش مترسك هايي از خميني و صدا و سيمايش كه تراژدي دهه ي شصت را خلق كرد ظاهر شده اند؛ بنابراين، هر آنچه مي بافند و مي سازند خيلي سريع بر سرشان ويران مي شود. بيچاره ولي فقيه و پاسداران شب كه نمي دانند با چنين برنامه هايي كه دروغ و ريا در آن به روال هميشه موج مي زند نمي توان مردم به پا خاسته را عقب راند؛ برعكس، خشم و نفرت مردم به ويژه جوانان دلير و آزاديخواه را بيشتر از پيش مي كند.دوم اينكه، اميد است اصلاح طلباني كه سراب ديرينه ي اصلاح در چارچوب قانون اساسي مبتني بر اصل ولايت مطلقه فقيه را دنبال مي كنند از چنين برنامه هايي درس عبرت بگيرند و به اين آگاهي برسند كه "از كوزه همان برون تراود كه در اوست". بنيان اين حكومت بر سركوب و نيرنگ و ريا و قتل و كشتار، در داخل و خارج، ايراني و غير ايراني، بنا نهاده شده است و به چيزي جز تسليم مطلق تن در نمي دهد. اگر در جايي علامتي از سر سازش نشان دهد هم براي ايجاد شكاف و انشقاق و رفع خطر اصلي تر است، مانند كنار آمدن كوتاه مدت با توده و اكثريت و نهضت ازادي به منظور سركوب مجاهدين، و هم براي فريب دادن مردم و خريد زمان. همينطور اميد است، آنهايي كه فعاليت سياسي شان را بيش از آنكه در جهت افشاگري رژيم و جنايت هايش سازمان دهند در جهت حمايت از حماس و حزب الله عمل مي كنند به اين آگاهي رسيده باشند كه چنين سياستي درست در خدمت مهمترين راهبرد رژيم است: صدور ترور در منطقه به منظور افزايش حاشيه امنيت در داخل. آزادسازي ميهن در اشغال ايران بزرگترين خدمت به جنبش فلسطين در جهت نيل به تاسيس كشور مستقل است. ايران رهاميهيجدهم بهمن 1388

هیچ نظری موجود نیست: