۱۳۸۸ مهر ۲۵, شنبه

تبریک؟ چه تبریکی؟


حسین پویا


تبریک؟ چه تبریکی؟چند کلمه حرف جدی!در روزهای ششم و هفتم مرداد ماه بیش از دو هزار نفر پلیس و مامور امنیتی عراق و گماشتگان ولی فقیه، ظاهرا برای برپا کردن پاسگاه پلیس و در واقع به منظور "فتح"!! و برچیدن قرارگاه اشرف، با چوب و چماق و تیر و تبر به مجاهدین مقیم اشرف که با دست خالی جلوی ورود آنها را گرفته بودند حمله بردند. حمله ای که به خواست آخوندهای حاکم بر ایران و به دستور شخص نوری مالکی نخست وزیر عراق انجام شد. حمله وحشیانه ای که حاصلش ده شهید و بیش از پانصد مجروح بود که حال برخی از آنها وخیم گزارش شد. سی و شش نفر نیز دستگیر و در واقع از وسط صحنه و میدان جنگ دزدیده شده و به اسارت برده شدند. برخی از این سی و شش مجاهد خلق قبل از دستگیری به سختی مجروح شده بودند. بطور نمونه یکی از آنها توسط ماشین "زره پوش" پلیس عراق زیر گرفته شده و به شدت مجروح شده بود بطوریکه توان حرکت از او سلب شده بود. حمله و گروگانگیری شباهت بی نظیری به حملاتی که نیروهای ولایت فقیه به مردمی که در خیابانهای ایران به تظاهرات آرام و بدون خشونت دست زده بودند داشت. چه آنجایی که با چوب و چماق و اسلحه گرم به انسانهای بی دفاع و غیر مسلح و مظلوم حمله می کردند و چه وقتی که برخی از آنها را وحشیانه دستگیر کرده و با کتک و ضرب و جرح از صحنه خارج و به مکان نامعلومی می بردند. این شباهت و قتی بیشتر شد که روز بعد از حمله، علی دباغ، همدست نوری مالکی در این جنایت، درست مانند فرماندهان سپاه و خود خامنه ای به میدان آمده و مدعی شد که در این حمله و هجوم این مجاهدین بوده اند که به پلیس و نیروهای امنیتی عراق حمله کرده و تعدادی را کشته و تعدادی را نیز مجروح کرده اند. وی اضافه کرد اینکه می گویند پلیس در این حمله از سلاح گرم و سرد استفاده کرده دروغ است و در واقع این مجاهدین بوده اند که در این حمله با استفاده از سلاحهای سرد و گرم به پلیس امنیتی عراق حمله کرده اند. البته همان روزها آیت اله بی بی سی فارسی هم با "شیطنت"!! همین اطلاعیه علی دباغ را به عنوان بخشی از خبر پخش کرد تا رعایت "بیطرفی کامل"! و "وجدان ژورنالیستی"! را در این مورد کرده و خبر را طوری پخش نکند که به نفع "منافقین" باشد. این حمله و هجوم و وحشیگری برخلاف همه ی قرار و مدارهایی بود که آمریکایی ها با مجاهدین داشتند و دولت عراق هم متعهد به محترم شمردن آنها بود. اما ظاهرا قول و قرارهایی که دولت عراق با رژیم آخوندی داشت جایی برای محترم شمردن آن تعهدات باقی نگذاشته بود. به همین دلیل هم روز بعد، هم دستگیر شدگان و هم مجاهدین اشرف و هوادارانشان در همه جای جهان برای وادار کردن عراق به محترم شمردن حقوق بشر مجاهدین و تعهداتشان و باز گرداندن گروگانها به قرارگاه اشرف، دست به اعتصاب غذا ی نامحدود زدند. بعد از این مقدمه که شرح مختصری از واقعه بود، به داستان آن سی و شش گروگان می پردازیم. همانطور که گفته شد آن سی و شش گروگان هم بلافاصله دست به اعتصاب غذا زده و خواستار برگشتن به قرارگاه اشرف شدند زیرا که جرم و گناهی مرتکب نشده بودند که با آن قساوت و وحشیگری و در حالیکه مجروح بودند از میان یارانشان "دزدیده" شده بودند. پلیس عراق آنها را به زندانی در شهری در نزدیکی قرارگاه اشرف منتقل کرد. علیرغم سه بار حکم قاضی دال بر بی گناهی آنها و دستور دادستان کل عراق برای آزادی آنها، دولت عراق همچنان از آزادی آنها خودداری کرد تا اینکه فشارهای بین المللی و ترس از اینکه آنها جانشان را در زندان نوری مالکی از دست بدهند باعث شد که نهایتا دولت عراق آنها را به اشرف برگرداند. اینکه دولت و پلیس عراق و به تبع آنها خامنه ای و وزارت اطلاعات رژیم آخوندی منظور و هدفشان از این آدم دزدی چه بود، حدس های مختلفی می شود زد. خامنه ای در دیدارش با رئیس جمهور عراق که کمی قبل از انتخابات و شروع قیامهای اخیر به ایران رفته بود، در مقابل دوربین های خبرگزاریها و با حضور خبرنگاران، از جلال طالبانی خواسته بود که به قرار و مدارشان در رابطه با مجاهدین قرارگاه اشرف هرچه زودتر عمل کنند. بنابراین از آنجایی که این اقدامات و حمله و هجوم وحشیانه به قرارگاه و کشتن و مجروح کردن مجاهدین بر اساس توافق مالکی و دولت عراق با خامنه ای انجام شد، میتوان اهداف زیر را برای این آدم دزدی حدس زد:یکم – همه ی این گروگانها در مقابل دستمزد یک راست به ایران برده شوند و در اختیار وزارت اطلاعات و دستگاه سرکوب و شکنجه آخوندها قرار بگیرند.دوم – یک جریان دادگاه و محاکمه ی فرمایشی در عراق راه بیندازند و این گروگانها را به عنوان نمایندگان سازمان مجاهدین محاکمه کنند. اتهاماتی نظیر کرد کشی و شیعه کشی و همکاری با صدام حسین در سرکوب مردم عراق و شورش و زخمی کردن پلیس امنیتی هم جزو اتهامات آنها باشد و به این ترتیب سازمان مجاهدین بابت همه ی این اتهامات محاکمه و محکوم شود و دست دولت مالکی و طبعا خامنه ای در حمله و هجوم و کشتار مجاهدین در قرارگاه اشرف باز شود.سوم – این گروگان ها به یک محل و اردوگاه دیگر دور از مرز ایران و در جایی بسیار بد آب و هوا تر منتقل شوند و گروگان گیری به دفعات تکرار شود و به این وسیله مجاهدین قرارگاه اشرف - علی رغم خواسته شان و برخلاف قوانین بین المللی که عراق ملزم به اجرای آنهاست – به محل دیگری منتقل شوند.چهارم – با کار توضیحی و وعده و وعید، تعدادی از این گروگانها را "ببرانند" و وادار به "توبه"! کنند و سوژه تبلیغاتی و اتهام علیه سازمان مجاهدین درست کنند و به این ترتیب نشان بدهند که بسیاری دیگر از آنهایی که هنوز در اشرف هستند مایل به جدا شدن از سازمان هستند و بنابراین پلیس باید در آنجا مستقر شود و اینگونه افراد را از دست مجاهدین نجات بدهد. در این مورد قابل ذکر است که از همه امکانات و روشهایی که تصور میکردند میتواند تعدادی از سی و شش اسیر را به قبول جداشدن از مجاهدین و ندامت و همکاری با آخوندها بکشاند استفاده کرده بودند.پنجم - در این مسیر هرچند نفر از این مجاهدین که کشته شوند باعث خوشحالی ولی فقیه خواهد شد.ششم – حتی اگر هیچکدام از این اهداف برآورده نشد، میتوان به بهانه رعایت حقوق بشر، برخی کشورهای منطقه و غربی را راضی کنند که این گروگانها را به عنوان پناهنده بپذیرند و با تکرار این سناریو به تدریج همه ی مجاهدین قرارگاه اشرف را به بیرون از عراق منتقل کنند و قرارگاه اشرف را ببندند. هفتم – آخوندها و وزارت اطلاعاتشان با این آدم دزدی به جوانان و مردمی که در خیابانهای شهرهای مختلف ایران و در دانشگاهها، قیام و جنبش اخیر را ادامه داده اند پیام قدرتمند بودن و تسلط بر اوضاع را می دهند تا آنها را از ادامه قیام نا امید و سرخورده کنند.یاد آوری می شود که چند سال پیش دو مجاهد خلق در بغداد ربوده شدند و هنوز هم علیرغم تلاشهای زیادی که برای نجات جانشان شده هیچ خبری از آنها به دست نیامده است. اینبار اما 72 روز تحصن و اعتصاب غذا و كارزار سياسي در اشرف و در زندان و در قريب به 40 كشور و بخصوص اعتصاب غذاي خشك 36 اسير، اراده و توطئه ی رژيم و عواملش در عراق را در هم شكست و سرانجام گروگانها آزاد شدند و رژیم به هیچکدام، تکرار می کنم به هیچکدام از اهداف و خواسته هایش در این گروگانگیری دست نیافت و به قول معروف پوزه اش به خاک مالیده شد. بعد از این پیش آمد سیل تبریکات به طرف مجاهدین و آقا و خانم رجوی روانه شد. اما برخی از روی غرض و تعدادی نیز از سر خیرخواهی گفتند که چرا تبریک؟ و چه تبریکی؟ گروه اول که تکلیفشان معلوم است و نیازی به پاسخ ندارند. اما بنده به گروه دوم یعنی خیرخواهان عرض می کنم که اگر یکبار دیگر به هدفهای آخوندها از این آدم دزدی نگاهی بیفکنند خواهند دید که "چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند".شرایط در اشرف و عراق در رابطه با مجاهدین دیگر آنچه در قبل از حمله بود نیست. خیلی ها از این واقعه درسهایی ارزنده ای گرفتند و خواهند گرفت. از دولت مالکی تا مردم عراق و تا رژیم آخوندی و وزارت اطلاعاتش و تا مردم قهرمان ایران که برای گرفتن حقشان از آخوندهای جنایتکار به خیابان آمده اند. مهمترین درس برای مردم و جوانان ایران اینکه به قول آقای رجوی "اگر حاضر باشیم بهایش را بپردازیم، قیصر را هم میتوان از اسبش به زیر کشید.". بسیاری از ما خاطره بابی ساندز مبارز ایرلندی را به یاد داریم. او پس از دستگیری توسط پلیس انگلستان، حاضر به پوشیدن لباس زندان نشد زیرا خود را زندانی سیاسی میدانست و نه یک دزد و خلافکار. پلیس هم حرف او را نمی پذیرفت و او را زیر فشار گذاشتند که یونیفرم زندان بپوشد. او دست به اعتصاب غذا زد و دوماه و چندروز بعد در اثر همین اعتصاب غذا جان باخت. خاطره ایستادگی و مقاومت او هیچگاه فراموش نخواهد شد. همچنانکه خاطره مبارزه و ایستادگی این مجاهدین همواره در یادها خواهد ماند. با توجه به آنچه در این سه ماهه قیام در ایران می گذرد و با توجه به شرایط و آنچه در آن دادگاههای کذایی و محاکمات فرمایشی دستگیر شدگان در ایران گذشت، این سی وشش مجاهد به مردم ایران پیام دادند که چگونه باید در مقابل رژیم ایستاد و تسلیم نشد و از کی باید سرمشق گرفت.ممکن است گفته شود که مجاهدین اگر از همان شش هفت سال پیش عراق را ترک کرده و مثلا به اروپا می آمدند هیچکدام از این بلاها بر سرشان نمی آمد. قصد این نوشته این نیست که از ماندن مجاهدین و علتهای ماندنشان صحبت کند. همچنانکه آقای رجوی در جلسه ای که چند روز قبل از حمله اخیر پلیس عراق با مجاهدین قرارگاه اشرف داشت گفت و از کانال تلویزیونی سیمای آزادی نیز پخش شد، آنها با توجه به تحلیلهایشان از رژیم ایران و شرایط ایران و عراق و منطقه و حتی جهان و با توجه به امکاناتشان، به این نتیجه رسیده اند که یا باید با قبول خواسته هاشان به ایران بروند و یا در عراق و در اشرف بمانند. بنابراین موضوع این گروگانگیری را میبایستی در این چارچوب دید.به گمان من این درسها و این دستاوردها، هم برای مجاهدین و هم برای مردم ایران بسیار ارزشمند هستند. از این بابت است که باید به مجاهدین و رهبرانشان و به مردم ایران تبریک و دست مریزاد گفت.پنجشنبه 23 مهرماه 1388
http://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=417

هیچ نظری موجود نیست: